یاد یار مهربان(به یاد حسن کرمی)

یادم می اید روزی را که برای سالگرد اولین مراسم رامی پیش حسن کنار میز وصندلی بغل خیابانش رفتم  واز حسن خواستم برای اطلاعیه مراسم اسمی را انتخاب کند او بی تعمل وبی صرف وقتی یاد یار مهربان را نوشت و همان نام را من به بهمنی دادم تا در تنفس ندا چاپ کند وروی همه اعلان ها امد........حسن کرمی و ابراهیم منصفی به واقع د و تن از بزرگان ادبیات ایران وجنوب به حساب می ایند داستان رامی و چگونه آمیخته گی او با ادبیات وذوق سرایش شعر و ترانه او را به بعد موکول می کنم .و اما حسن....حسن فرزند دردهای دوران کودکی خود بود. .خانواده  حسن از روستایی بودند به نام احمدی (آن چنان که از گفتگوی های حضوری با او داشتم یا در نوشته های خودش نیز موجود است)خانوده حسن به دلیل فقر  وقلت مالی به آبادان کوچ می کنند آنان با مشقت های فراوانی وپشت سر گذاشتن های بسیار بعد از رسیدن به شهر بندر عباس واز راه بوشهر وشهرستانی دیگر سر آخر به آبادان می رسند.فضای کودکی ونوجوانی و جوانی حسن عمدتن در شهر آبادن در دهه های می گذرد که جامعه کارگری در کنار صنعت نفت پیشرفته واوضاع رقت بار فرهنگی جامعه کارگری شهر آبادن وفقر مادی این جامعه زجر کشیده در کنار وجود آثار پیشرفته استعمار شوم انگلیسی که در واقع فتح بابی برای جامعه متوسط و نیمه متوسط شهر و ورود آنان به مرکز تاسیس شده توسط انگلیسی ها در واقع آنان را با مدرنیته آشنا می سازد .ولی جوامع نه چندان با وضعیت خوب مالی هنوز از آشنایی با این مراکز دور بودند و هنوز کماکان در همان محل های قدیمی فرو دست با جهل وفقر وبی سوادی دست و پنجه نرم می کردند .محیط شدیدن کارگری همراه با فقر عمومی وتسلط قشری خاص و  وجود صنعت نفت عظیم  ومکانیسم سلطه پذیری صنعتی جنبش آونگاردی را به عنوان خیزش مردمی فرهنگی را بوجود می اورد این خیزش فرهنگی در جهت رشد وشکوفایی ادبی وهنری شهر تلاش می کند علاوه بر این اشنایی با زبان انگلیسی که در واقع میراث بیگانگان بودهمواره ابادن را با فرهنگ انگلیسی آشنا می سازد که باعت وجود ترجمه آثار در بین جوانان می شود .اصولن جوانان آبادان خود را بسیار آنتلکتول می دانسته اند که پایه گذاری آن از زمان خلع ید از انگلیسی ها و ملی شدن نفت بود.  در چنین فضای حسن ابتدا در دوران کودکی و در تابستان ها برای گذران زندگی مشغول کار در یک کتاب فروشی می شودتا این که پولی به دست آورد وخرج تحصیل باشد وعلاوه بر آن اهتمام زیاد برادر بزرگ حسن به او  وتوجه اش به حسن او را در کارهایش تا حدودی موفق می سازد .عشق زیاد ا لوصف حسن به خواندن کتاب درکتاب فروسی  وآشنا شدن او با انواع کتاب ها زمینه های درونی و ژنتیک و ناخوداگاه او را به ادبیات راتازه وشگوفا می سازد. واو به این استعداد خود پی می برد و ولع کتاب خوانی را نه تنها کم نکرده بل افزایش می دهد.آشنایی حسن با طبقه کارگری و فرودست وحس آمیخته شده او از مهاجرت به ابادان و این که رگه های از ضد فئودالیته ی در پس زمینه فکری او  وسایر مهاجرین به آبادان آمده همواره تحریک شده بوده است باعث می شود که حس رنج واره گی در او تبدیل به گونه خاص از همان خیزش فرهنگی جوانان آبادانی گردد و او با ادبیات و هنر آن زمان شهر آبادان آشنا گردد وهمراه با گروهی از روشنفکران شهر در زمان جوانانی دست به قلم ببرد وشعر وداستان بسراید وبنویسد وبا جراید بومی و محلی کار کند این در هم آمیزی حسن با جوانان  منطقه پای او را به نشریات کشوری باز می کند و مطالب اش در اصفهان ودر شمال چاب می شود  و سپس آشنایی با شاملو  وخوشه مقارن ورود او به شهر بندرعباس واستخدام اش در فرهنگ بندرعباس می باشد خود می گفت که هر گاه من و ابراهیم(رامی) برای خوشه شعر می فرستادیم شاملو می پنداشت که ما هر دو یک نفر هستیم.چاپ اشعار حسن در خوشه باعث هر چه شهره تر شدن او می گردد. واو به شب های خوشه دعوت می شود.برطبق گفته خودش یک بار در دفتر خوشه با شاملو ملاقاتی داشته است واز نزدیک با شاملو گفتگو کرده است. شاملو و ثاثیر او بر شعر جوانانی همانند حسن بی هیچ کم وکاستی انکار ناپذیر می باشد .آنان شاملو راچون خورشیدی می پنداشتند که خود چون اقماری بر گردش می چرخیدند. علاوه بر این علاقه بیش از حد حسن به هدایت نوعی تفکر نهلیستی رادر پس زمینه افکار درونی او بوجود آورده بود  .احساس مبارز بودن وانقلابی گری و مطالعه ادبیات فاخر همراه با نوع نگاه نهلیستی و زندگی در فقر عمومی حسن رااز درون به گونه ای آنارشیسم شخصیتی تبدیل کرده بود وحس شک در درونش تقویت یافته واو را در کنار دیگران زمخت نشان می دادوارتباط برقرار کردن فردی او را بادیکران صعب ودشوار می نمود به خصوص که اخراج وبازنشسته گی پیش از موعود او از فرهنگ دردهای اجتماعی او راافزایش می داد وبه این شکاکیت دامن می زد.برای حسن  برخوردهای معمولی با دیگران همیشه شک برانگیز بود و تحمل مجالس رانداشت وشدیدن در محافل دوستانه در ابتدا خشن و بی شفقت نشان می داد. اما حسن در کل روح لطیفی داشت و در نوشته هایش بسیار دقیق بود.نوشته هایش  راتا مطمئن نمی شد ابراز نمی کرد ودرکار هنری اش بسیار وسواس داشت.درعین بد عنق بودن بسیار لطیف بود واز سر ناراحتی گریه سر می داد وخیلی زود پوست عوض می کرد واز قالب انارشی خارج می شد به خانواده اش بسیار اهتمام می ورزید و بانو طاووس همسرش را اغلب می پرستید اما کما کان در خانه آنارشی بود.معمولن در اطاق کوچک خودش در خانه می نشست و با خودش در حال مکاشفه بود.من روز های زیادی را با او در اطاقش گذرانده ام.اغلب بامداد پسر کوچک اش کنارش بود.سمفونی گوش می کرد شعر می سرود مقاله می نوشت(ادامه دارد)

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.