به انتظارتو(درباره منصور نعیمی)

همیشه یک انتظار عجیب در دل من تا قبل از ساختن اولین فیلم ام در دل خود از سینما داشتم.دوران نوجوانی با مجله تماشا آشنا شدم  وهر از گاهی آن را می خواندم دل در گرو سینما داشتم وعلا قه به فیلم در آن سالای کودکی ونوجوانی فقط ولع سیری ناپذری از دیدن فیلم ها بود چه در تاویزیون چه در سینما .سینما که خودم نمی توانستم بروم چراکه باید با برادرم می رفتم ولی تلویزیون دست خودم بودم. به هر رو این اشتهای سیری ناپذیر درمن هر لحضه بی کاستی امتداد داشت.تا این که بعد از زمان های بسیار پس از نوشتن های بسیاربه انتظار ساخت اولین فیلم خود بودم ابتدای دهه ی هفتاد خورشیدی بود با منصور از قبل هیچ آشنایی نداشتم فقط می دانستم درسیما کار می کند وکارهایش که بیشتر مستند بود وبسیار برجسته رااز تلویزیون دیده بود  نمی دانم بر اساس حس  یا اشتیاق دیدار او یک روزبه درب  ورودی مرکز خلیج فارس رفتم ودرخواست دیدار او را کردم باید به انتظار او می نشستم تا می آمد .به انتظار او  واو آمد خود رامعرفی کردم  وگفتم  می خواهم فیلم بسازم که او مرا به سینما جوان سوق داد که نرفتم فکر کنم دوروسرش شلوغ بود.....به انتظار او نمی دانم چند سال ماندم تاسال هشتاد  که  از من خواست تا برایش  مجموعه سریال سیزده قسمتی به عنوان کودک ودریا را بنویسم این کار حدود سه یا چهار ماهی طول کشیدکه اغلب روز ها با هم بودیم کار درحدود ششصد صفحه شد که آن هم کارنشد ول منصور اصول نوشتن رابه من آموخت ...نا گفته نماند که قبل نوشتن این نوشته  او را گه گاه در مراسم سالگرد های رامی می دیدم وبیشتراز دور با هم سلامی می کردیم یا در خانه زنده یاد حسن کرمی با هم بودیم......منصور در واقع استارت ساخت اولین کار مرا زد که شد دختولوک که کار خوبی نبود  وآن ماجرایی دیگر دارد که بماناد.....برای پیدا کردن مکان های تصویر برداری با منصور سر کار دختولوک  با هم می رفتم ......وبه انتظار او تا کار تقوایی زنگی ورومی  هم نشستم که نیامد....منصور یاری بود که باید همیشه به انتظارش می نشستم.حضور گرمی دارد کار دستی اش خوب است معمار خانه های چوبی است به صنایع دستی علاقه دارد دکور ساز خوبی است مستند خوب می سازد مونتاژ نوین را خوب می داند   عکاس چیره دستی است                 تلاش گر خوبی است اکثر سینماگران بندرعباس بخصوص جوانان به او مدیون هستند . سنمای ایران به او مدیون است چرا که در چندین کار تقوایی دستیارش  بوده است وبرای چند تایی عکس گرفته و من نیز          جرا که از او اموختم صبور باشم اما شگفتا که او نتوانست به جایگاه واقعی خود برسد چرا که او نیز همواره به انتظار دیگران بود  یادشعر شاملو می افتم که  به انتظار تو در معبر باد ها می گریم  در استانه دریا وعلف..................             عمرش دراز بادا.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.