نامت را نمی دانم
نازنین
تو که نازک تر از یک حباب ساده ای
مانند پوست هوا برمخمل شب
از تاز ه گی بوی گس میو ه ها
را به یادم می آوری
نازنین
تو غرقه دریک قطره بارانی که با شبنم ها
آغشته میشوی
و
صبح گاهان از چشمان تر من بر بسترم می ریزی
نامت چیست که تورا نمی شناسم
نازنین
نامت چیست؟
نام نازنین را برایت برمیگزینم
نامی که عشق بر تو نهاده است
نازنین
متشکرم نام مخاطب مان نازنین است درود بر شما