شعر

 

 

بگذار با تو  

به آخر دنیا بروم 

 

به ته جهان 

به جای که عشق باشد 

به جای که خون باشد  

خون عاشق تجسد وزیدن روح 

بگذار دستان تورا در لمس احساس  

خود 

پیدا کنم  

و با تو گریه سر دهم  

بگذار من تنهار ترین مرد جهان باشم 

و به جای گریستن  

بخندم  برای 

جدایی ما بگذار... 

بگذار

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.